محتشم کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 507

1. مراست رشتهٔ جان کاکل معنبر او

2. فغان اگر سر موئی شود کم از سر او

3. نه کاکل است که بر سر فتاده سر و مرا

4. همای حس فکنده است سایه بر سر او

5. برابری به مه او روی نکرد مهی

6. که رو نساخت چو آیینه در برابر او

7. اگر نقاب گشاید گل سمنبر من

8. به گلستان چه نماید گل و سمن بر او

9. مرا ز دولت صد سالهٔ وصال آن به

10. که غیر یک نفس آواره باشد از در او

11. چو قتل بی‌گنهان خواهی ای فلک ز نهار

12. بریز خلق من اول ولی به خنجر او

13. چو محتشم شرف این بس که خلق دانندم

14. کمین بنده‌ای از بندگان کمتر او


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* غیرتم آید شکایت از تو به هر کس
* درد احبا نمی‌برم به اطبا
شعر کامل
سعدی
* سنگ اگر در مرگ عاشق خون نمی گرید، چرا
* بیستون از لاله نخل ماتم فرهاد بست؟
شعر کامل
صائب تبریزی
* عیبجو دلدادگان را سرزنش ها میکند
* وای اگر با او کند دل آنچه با ما میکند
شعر کامل
رهی معیری