محتشم کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 558

1. اگر آگه ز اخلاص من آزرده دل گردی

2. ز بیدادی که بر من کرده باشی منفعل گردی

3. مکن چون لاله چاکم در دل پرخون که می‌ترسم

4. در و داغ وفای خود به بینی و خجل گردی

5. دلت روشن‌تر از آیینهٔ صبح است می‌خواهم

6. که بر تحقیق مهرم یک نفس بر گرد دل گردی

7. چو بی‌جرمی به تیغ بی‌دریغم می‌کنی بسمل

8. چنان کن باری ای نامهربان کز من بحل گردی

9. تو ای مرغ دل از پروانه خود کم نه و باید

10. که تا جانباشدت بر گرد آن شمع چه گل گردی

11. رقیبان چون گسستی از دلش سررشتهٔ مهرم

12. الهی با نصیب از وصل آن پیمان گسل گردی

13. اگر خواهی ز گرد غیر خالی کوی آن مه را

14. به گردش محتشم چون باد باید متصل گردی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* غرض کرشمه حسن است ور نه حاجت نیست
* جمال دولت محمود را به زلف ایاز
شعر کامل
حافظ
* با خارکشان نشین که اندر دو سه روز
* صد برگ بساخت گل ز یک دستهٔ خار
شعر کامل
انوری
* شاه را به بود از طاعت صدساله و زهد
* قدر یک ساعته عمری که در او داد کند
شعر کامل
حافظ