محتشم کاشانی_دیوانغزلیات از رسالهٔ جلالیه (فهرست)

شمارهٔ 14

1. مهی برفت ازین شهر و شور شهر دگر شد

2. که از غروب و طلوعش دو شهر زیر و زبر شد

3. ازین دیار سفر کرد و کشت اهل وفا را

4. در آن دیار ستاد و بلای اهل نظر شد

5. ز سیل فرقتش این بوم جای سیل شد ارچه

6. ز برق طلعتش آن خطه هم محل خطر شد

7. ز بلدهٔ که عنان تافت غصه تاخت به آنجا

8. به کشوری که وطن ساخت عاقبت به سفر شد

9. درخت عشق درین شهر شد نهال خزان بین

10. نهال فتنه در آن ملک نخل تازه ثمر شد

11. در این دو مملکت از پرتو خروج و ظهورش

12. بلیهٔ تیغ دودم گشت و فتنهٔ تیر دوسر شد

13. چو بر رکاب نهاد آن سوار پای غریمت

14. ز شهر بند سکون محتشم دو اسبه بدر شد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به خود از بهر حسرت داد راهم ورنه معلومست
* ز دریا چند در آغوش گنجد موج دریا را
شعر کامل
نظیری نیشابوری
* دارم به شاهی دسترس، کاو منبع فیض است و بس
* در سایهٔ بال مگس، شاهین پران پرورد
شعر کامل
فروغی بسطامی
* کس نمی‌گوید که یاری داشت حق دوستی
* حق شناسان را چه حال افتاد یاران را چه شد
شعر کامل
حافظ