محتشم کاشانی_دیوانغزلیات از رسالهٔ جلالیه (فهرست)

شمارهٔ 29

1. وصل چون شد عام از هجران بود ناخوشترک

2. خاک هجران بر سر وصلی که باشد مشترک

3. کی نشیند در زمان وصل بر خاطر غبار

4. گر نه بیزد خاک شرکت بر سر عاشق فلک

5. وصل نامخصوص یار آدم کش است ای همدمان

6. خاصه یاری کش بود حسن پری خلق ملک

7. یار را با غیر دیدن مرگ اهل غیرت است

8. غیر بی‌غیرت درین معنی کسی را نیست شک

9. هرکجا گرمست از تیغ دو کس بازار وصل

10. می‌زنند آنجا حریفان نقد غیرت بر محک

11. عاشقی ریش است و وصل دلبران مرهم برآن

12. وصل چون شد مشترک می‌گردد آن مرهم نمک

13. بر سر هر نامه طغرائیست لازم محتشم

14. کی بود زیبنده گر باشد دو سر را تاج یک


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* مستمع صاحب سخن را بر سر کار آورد
* غنچه خاموش بلبل را به گفتار آورد
شعر کامل
صائب تبریزی
* بر تن چه زنی گلاب و کافور
* این شعله در استخوان گرفته
شعر کامل
حزین لاهیجی
* عاشقان زمره ارباب امانت باشند
* لاجرم چشم گهربار همان است که بود
شعر کامل
حافظ