محتشم کاشانی_دیوانغزلیات از رسالهٔ جلالیه (فهرست)

شمارهٔ 61

1. به بازی آفتاب را چه گفتم ماه رنجیدی

2. دلیرم کردی اول در سخن آنگاه رنجیدی

3. ز من در باب آن زلف و زنخدان خواستی حرفی

4. چو من از ریسمانت رفتم اندر چاه رنجیدی

5. به تیغت نیم به سمل گشته بود ای ماه مرغ دل

6. چو از تقصیر خویشت ساختم آگاه رنجیدی

7. به کشتن سر بلندم دیر می‌کردی چه گفتم من

8. که بر قدم لباس شوق شد کوتاه رنجیدی

9. دهانت را چه گفتم هیچ بر من خرده نگرفتی

10. ولی این حرف چون افتاد در افواه رنجیدی

11. ز ره صد ره برون شد غیر و طبعت زو نشد رنجه

12. چرا زین بی دل گمره به یک بی‌راه رنجیدی

13. حدیث محتشم بر خاطرت ماند گران اول

14. چو بد تاویل کرد آن حرف را بدخواه رنجیدی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* صلاح از ما چه می‌جویی که مستان را صلا گفتیم
* به دور نرگس مستت سلامت را دعا گفتیم
شعر کامل
حافظ
* صبح خیزی و سلامت طلبی چون حافظ
* هر چه کردم همه از دولت قرآن کردم
شعر کامل
حافظ
* بستان ز خلق خام و بده پخته در عوض
* سر گرم خوش معاملگی چون تنور باش
شعر کامل
صائب تبریزی