مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 106

1. مرا حلوا هوس کردست حلوا

2. میفکن وعده حلوا به فردا

3. دل و جانم بدان حلواست پیوست

4. که صوفی را صفا آرد نه صفرا

5. زهی حلوای گرم و چرب و شیرین

6. که هر دم می‌رسد بویش ز بالا

7. دهانی بسته حلوا خور چو انجیر

8. ز دل خور هیچ دست و لب میالا

9. از آن دستست این حلوا از آن دست

10. بخور زان دست ای بی‌دست و بی‌پا

11. دمی با مصطفا و کاسه باشیم

12. که او می خورد از آن جا شیر و خرما

13. از آن خرما که مریم را ندا کرد

14. کلی و اشربی و قری عینا

15. دلیل آنک زاده عقل کلیم

16. ندایش می‌رسد کای جان بابا

17. همی‌خواند که فرزندان بیایید

18. که خوان آراسته‌ست و یار تنها


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* خدا را ای نصیحتگو حدیث ساغر و می گو
* که نقشی در خیال ما از این خوشتر نمی‌گیرد
شعر کامل
حافظ
* اگر هوشمندی به معنی گرای
* که معنی بماند ز صورت بجای
شعر کامل
سعدی
* من قدم بیرون نمی‌یارم نهاد از کوی دوست
* دوستان معذور داریدم که پایم در گلست
شعر کامل
سعدی