مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1092

1. اختران را شب وصلست و نثارست و نثار

2. چون سوی چرخ عروسیست ز ماه ده و چار

3. زهره در خویش نگنجد ز نواهای لطیف

4. همچو بلبل که شود مست ز گل فصل بهار

5. جدی را بین به کرشمه به اسد می‌نگرد

6. حوت را بین که ز دریا چه برآورد غبار

7. مشتری اسب دوانید سوی پیر زحل

8. که جوانی تو ز سر گیر و بر او مژده بیار

9. کف مریخ که پرخون بود از قبضه تیغ

10. گشت جان بخش چو خورشید مشرف آثار

11. دلو گردون چو از آن آب حیات آمد پر

12. شود آن سنبله خشک از او گوهربار

13. جوز پرمغز ز میزان و شکستن نرمد

14. حمل از مادر خود کی بگریزد به نفار

15. تیر غمزه چو رسید از سوی مه بر دل قوس

16. شب روی پیشه گرفت از هوسش عقرب وار

17. اندر این عید برو گاو فلک قربان کن

18. گر نه‌ای چون سرطان در وحلی کژرفتار

19. این فلک هست سطرلاب و حقیقت عشقست

20. هر چه گوییم از این گوش سوی معنی دار

21. شمس تبریز در آن صبح که تو درتابی

22. روز روشن شود از روی چو ماهت شب تار


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* وفا خار ره است، ارنه برای آشیان ما
* به هر گلشن که باشد، مشت خاری می شود پیدا
شعر کامل
صائب تبریزی
* ترک هواست، کشتی دریای معرفت
* عارف به ذات شو نه به دلق قلندری
شعر کامل
سعدی
* پبش امواج خوادث پایداری سهل نیست
* مرد باید تا نیندیشد ز طوفان مرد کو؟
شعر کامل
رهی معیری