مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1188

1. الا ای شمع گریان گرم می‌سوز

2. خلاص شمع نزدیکست شد روز

3. خلاص شمع‌ها شمعی برآمد

4. که بر زنگی ظلمت‌هاست پیروز

5. نهان شد ظلم و ظلمت‌ها ز خورشید

6. نهان گردد الف چون گشت مهموز

7. شنو از شمس تأویلات و تعبیر

8. چو اندر خواب بشنیدی تو مرموز

9. چنین باشد بیان نور ناطق

10. نه لب باشد نه آواز و نه پدفوز

11. چو مه از ابر تن بیرون رو ای دوست

12. هزار اکسیر از خورشید آموز

13. پی خورشید بهر این دوانست

14. هلال و بدر صبح و شام چون یوز

15. چو دیدی پرده سوزی‌های خورشید

16. دهان از پرده دریدن فرودوز

17. خمش آن شیر شیران نور معنیست

18. پنیری شد به حرف از حاجت یوز


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بال پروانه اگر پاس ادب را می داشت
* شمع پیراهن فانوس چرا می پوشید؟
شعر کامل
صائب تبریزی
* از غرور بی نیازی بارها بال هما
* بر سر من سایه افکنده است و سر پیچیده ام
شعر کامل
صائب تبریزی
* وقت را غنیمت دان آن قدر که بتوانی
* حاصل از حیات ای جان این دم است تا دانی
شعر کامل
حافظ