مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1266

1. روحیست بی‌نشان و ما غرقه در نشانش

2. روحیست بی‌مکان و سر تا قدم مکانش

3. خواهی که تا بیابی یک لحظه‌ای مجویش

4. خواهی که تا بدانی یک لحظه‌ای مدانش

5. چون در نهانش جویی دوری ز آشکارش

6. چون آشکار جویی محجوبی از نهانش

7. چون ز آشکار و پنهان بیرون شدی به برهان

8. پاها دراز کن خوش می‌خسب در امانش

9. چون تو ز ره بمانی جانی روانه گردد

10. وانگه چه رحمت آید از جان و از روانش

11. ای حبس کرده جان را تا کی کشی عنان را

12. درتاز درجهانش اما نه در جهانش

13. بی‌حرص کوب پایی از کوری حسد را

14. زیرا حسد نگوید از حرص ترجمانش

15. آخر ز بهر دو نان تا کی دوی چو دونان

16. و آخر ز بهر سه نان تا کی خوری سنانش


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دلت گر به راه خطا مایلست
* ترا دشمن اندر جهان خود دلست
شعر کامل
فردوسی
* زین آتش نهفته که در سینه من است
* خورشید شعله‌ایست که در آسمان گرفت
شعر کامل
حافظ
* گلعذاری ز گلستان جهان ما را بس
* زین چمن سایه آن سرو روان ما را بس
شعر کامل
حافظ