مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1317

1. آن میر دروغین بین با اسپک و با زینک

2. شنگینک و منگینک سربسته به زرینک

3. چون منکر مرگست او گوید که اجل کو کو

4. مرگ آیدش از شش سو گوید که منم اینک

5. گوید اجلش کای خر کو آن همه کر و فر

6. وان سبلت و آن بینی وان کبرک و آن کینک

7. کو شاهد و کو شادی مفرش به کیان دادی

8. خشتست تو را بالین خاکست نهالینک

9. ترک خور و خفتن گو رو دین حقیقی جو

10. تا میر ابد باشی بی‌رسمک و آیینک

11. بی‌جان مکن این جان را سرگین مکن این نان را

12. ای آنک فکندی تو در در تک سرگینک

13. ما بسته سرگین دان از بهر دریم ای جان

14. بشکسته شو و در جو ای سرکش خودبینک

15. چون مرد خدابینی مردی کن و خدمت کن

16. چون رنج و بلا بینی در رخ مفکن چینک

17. این هجو منست ای تن وان میر منم هم من

18. تا چند سخن گفتن از سینک و از شینک

19. شمس الحق تبریزی خود آب حیاتی تو

20. وان آب کجا یابد جز دیده نمگینک


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گر به اول نستندندی اصل شیرینی ز موم
* نخل مومین را رطب شیرین تر از قند آمدی
شعر کامل
خاقانی
* پروای سرد و گرم خزان و بهار نیست
* آن را که همچو سرو و صنوبر قبا یکی است
شعر کامل
صائب تبریزی
* زر از بهای می اکنون چو گل دریغ مدار
* که عقل کل به صدت عیب متهم دارد
شعر کامل
حافظ