مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1442

1. زهی سرگشته در عالم سر و سامان که من دارم

2. زهی در راه عشق تو دل بریان که من دارم

3. وگر در راه بازار غم عشقت خریدارم

4. به صد جان‌ها بنفروشم ز عشقت آنچ من دارم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* اشک خونین بنمودم به طبیبان گفتند
* درد عشق است و جگرسوز دوایی دارد
شعر کامل
حافظ
* دریغ و درد که تا این زمان ندانستم
* که کیمیای سعادت رفیق بود رفیق
شعر کامل
حافظ
* دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
* واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
شعر کامل
حافظ