مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1444

1. ای عشق که کردستی تو زیر و زبر خوابم

2. تا غرقه شده‌ست از تو در خون جگر خوابم

3. از کان شکر جستن اندر شب آبستن

4. بگداخت در اندیشه مانند شکر خوابم

5. بی‌لطف وصال او گشتم چو هلال او

6. تا شب نبرد هرگز در دور قمر خوابم

7. چون شب بشود تاری با این همه بیداری

8. با عشق همی‌گویم کای عشق ببر خوابم

9. چون خواب مرا بیند بگریزد و بنشیند

10. از من برود آید در شخص دگر خوابم

11. یاران که چه یاریدم تنها مگذاریدم

12. چون عشق ملک برده‌ست از چشم بشر خوابم

13. بنشین اگری عاشق تا صبحدم صادق

14. با من که نمی‌آید تا صبح و سحر خوابم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* عیب شیرین دهنان نیست که خون می‌ریزند
* جرم صاحب نظرانست که دل می‌بندند
شعر کامل
سعدی
* روز مرگم نفسی وعده دیدار بده
* وان گهم تا به لحد فارغ و آزاد ببر
شعر کامل
حافظ
* مستمع صاحب سخن را بر سر کار آورد
* غنچه خاموش بلبل را به گفتار آورد
شعر کامل
صائب تبریزی