مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1454

1. گفتم به مهی کز تو صد گونه طرب دارم

2. گفتا که به غیر آن صد چیز عجب دارم

3. گفتم که در این بازی ما را سببی سازی

4. گفتا که من این بازی بیرون سبب دارم

5. هر طایفه با قومی خویشی و نسب دارند

6. من با غم عشق تو خویشی و نسب دارم

7. بیرون مشو از دیده ای نور پسندیده

8. کز دولت نور تو مطلوب طلب دارم

9. آنم که ز هر آهش در چرخ زنم آتش

10. وز آتش بر آتش از عشق لهب دارم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* غالباً تلخی جان کندن من خواست طبیب
* که به جز صبر نفرمود مداوای دگر
شعر کامل
هلالی جغتایی
* اثر ز ناله خونین دلان گریزان است
* ز ناله ای دل خونین اثر چه می خواهی؟
شعر کامل
رهی معیری
* از دو عالم دست کوته کن چو سرو آزاده‌وار
* کانکه کوته دست باشد در جهان سرور شود
شعر کامل
خواجوی کرمانی