مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1633

1. در فروبند که ما عاشق این انجمنیم

2. تا که با یار شکرلب نفسی دم بزنیم

3. نقل و باده چه کم آید چو در این بزم دریم

4. سرو و سوسن چه کم آید چو میان چمنیم

5. باده تو به کف و باد تو اندر سر ماست

6. فارغ از باد و بروت حسن و بوالحسنیم

7. چو تویی مشعله ما ز تو شمع فلکیم

8. چو تویی ساقی بگزیده گزین زمنیم

9. رسن دام تو ما را چو رهانید ز چاه

10. ما از آن روز رسن باز و حریف رسنیم

11. عقل عقل و دل دل جان دو صد جان چو تویی

12. واجب آید که به اقبال تو بر تن نتنیم

13. چونک بر بام فلک از پی ما خیمه زدند

14. ما از این خرگله خرگاه چرا برنکنیم

15. همچو سیمرغ دعاییم که بر چرخ پریم

16. همچو سرهنگ قضاییم که لشکر شکنیم

17. ما چو سیلیم و تو دریا ز تو دور افتادیم

18. به سر و روی دوان گشته به سوی وطنیم

19. روکشان نعره زنانیم در این راه چو سیل

20. نه چو گردابه گندیده به خود مرتهنیم

21. هین از آن رطل گران ده سبکم بیش مگو

22. ور بگویی تو همین گو که غریق مننیم

23. شمس تبریز که سرمایه لعل است و عقیق

24. ما از او لعل بدخشان و عقیق یمنیم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دل تهی ناشده از خویش به جایی نرسد
* تا بود پر ز شکر نی به نوایی نرسد
شعر کامل
صائب تبریزی
* ز شست صدق گشادم هزار تیر دعا
* ولی چه سود یکی کارگر نمی‌آید
شعر کامل
حافظ
* این جهان کوهست و فعل ما ندا
* سوی ما آید نداها را صدا
شعر کامل
مولوی