مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1636

1. از بت باخبر من خبری می رسدم

2. وز لب چون شکر او شکری می رسدم

3. شکر اندر شکر اندر شکر است

4. شکری در دهن است و دگری می رسدم

5. هر دم از گلشن او طرفه گلی می سکلم

6. هر زمان تازه گل از شاخ تری می رسدم

7. خیره از عشق ویم کز هوسش هر نفسی

8. عاشق سوخته خیره سری می رسدم

9. آن یکی زرد شده کآتش او می کشدم

10. وین دگر هست که از وی نظری می رسدم

11. وان دگر بر در آن خانه او بنشسته

12. که در ار باز نشد بانگ دری می رسدم

13. وان یکی بر سر آن خاک سرک بنهاده

14. که ز خاکش صفت جانوری می رسدم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* این همه نقش عجب بر در و دیوار وجود
* هر که فکرت نکند نقش بود بر دیوار
شعر کامل
سعدی
* قند آمیخته با گل نه علاج دل ماست
* بوسه‌ای چند برآمیز به دشنامی چند
شعر کامل
حافظ
* درویش مکن ناله ز شمشیر احبا
* کاین طایفه از کشته ستانند غرامت
شعر کامل
حافظ