مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 166

1. چمنی که تا قیامت گل او به بار بادا

2. صنمی که بر جمالش دو جهان نثار بادا

3. ز بگاه میر خوبان به شکار می‌خرامد

4. که به تیر غمزه او دل ما شکار بادا

5. به دو چشم من ز چشمش چه پیام‌هاست هر دم

6. که دو چشم از پیامش خوش و پرخمار بادا

7. در زاهدی شکستم به دعا نمود نفرین

8. که برو که روزگارت همه بی‌قرار بادا

9. نه قرار ماند و نی دل به دعای او ز یاری

10. که به خون ماست تشنه که خداش یار بادا

11. تن ما به ماه ماند که ز عشق می‌گدازد

12. دل ما چو چنگ زهره که گسسته تار بادا

13. به گداز ماه منگر به گسستگی زهره

14. تو حلاوت غمش بین که یکش هزار بادا

15. چه عروسیست در جان که جهان ز عکس رویش

16. چو دو دست نوعروسان تر و پرنگار بادا

17. به عذار جسم منگر که بپوسد و بریزد

18. به عذار جان نگر که خوش و خوش عذار بادا

19. تن تیره همچو زاغی و جهان تن زمستان

20. که به رغم این دو ناخوش ابدا بهار بادا

21. که قوام این دو ناخوش به چهار عنصر آمد

22. که قوام بندگانت بجز این چهار بادا


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ندانم قامتست آن یا قیامت
* که می‌گوید چنین سرو روان هست
شعر کامل
سعدی
* دعای گوشه نشینان بلا بگرداند
* چرا به گوشه چشمی به ما نمی‌نگری
شعر کامل
حافظ
* ملامتگوی بی‌حاصل ترنج از دست نشناسد
* در آن معرض که چون یوسف جمال از پرده بنمایی
شعر کامل
سعدی