مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1856

1. مرا هر دم همی‌گویی که برگو قطعه شیرین

2. به هر بیتی یکی بوسه بده پهلوی من بنشین

3. زهی بوسه زهی بوسه زهی حلوا و سنبوسه

4. برآرد شیر از سنگی که عاجز گشت از او میتین

5. تو بوسه عشق را دیدی مگر ای دل که پریدی

6. که هر جزوت شده‌ست ای دل چو لب نالان و بوسه چین

7. چو تلقین گفت پیغامبر شهیدان ره حق را

8. تو هم مر کشته خود را بیا برخوان یکی تلقین

9. به تلقین گر کنی نیت بپرد مرده در ساعت

10. کفن گردد بر او اطلس ز گورش بردمد نسرین

11. بکن پی مرکب تن را دلا چون تو نیاسایی

12. چه آسایی از آن مرکب که لنگ است او ز علیین

13. بکن پی اشتری را کو نیاید در پیت هرگز

14. به خارستان همی‌گردد که خار افتاد او را تین

15. چو او را پی کنی در دم چو کشتی ره رود بی‌پا

16. ز موج بحر بی‌پایان نبرد بادبان دین


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* او را به چشم پاک توان دید چون هلال
* هر دیده جای جلوه آن ماه پاره نیست
شعر کامل
حافظ
* دم آخر که مررا عمر به سر می‌آید
* گر تو آیی به سرم عمر دگر می‌آید
شعر کامل
هلالی جغتایی
* نه هر درخت تحمل کند جفای خزان
* غلام همت سروم که این قدم دارد
شعر کامل
حافظ