مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1933

1. برخیز و صبوح را برنجان

2. ای روی تو آفتاب رخشان

3. جان‌ها که ز راه نو رسیدند

4. بر مایده قدیم بنشان

5. جان‌ها که پرید دوش در خواب

6. در عالم غیب شد پریشان

7. هر جان به ولایتی و شهری

8. آواره شدند چون غریبان

9. مرغان رمیده را فرازآر

10. حراقه بزن صفیر برخوان

11. هرچ آوردند از ره آورد

12. بیخود کنشان و جمله بستان

13. زیرا هر گل که برگ دارد

14. او بر نخورد از این گلستان

15. عقلی باید ز عقل بیزار

16. خوش نیست قلاوزی زحیران

17. جغد است قلاوز و همه راه

18. در هر قدمی هزار ویران

19. ای باز خدا درآ به آواز

20. از کنگره‌های شهر سلطان

21. این راه بزن که اندر این راه

22. خفت اشتر و مست شد شتربان


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به یک کرشمه که در کار آسمان کردی
* هنوز می پرد از شوق چشم کوکبها
شعر کامل
صائب تبریزی
* مرا به رندی و عشق آن فضول عیب کند
* که اعتراض بر اسرار علم غیب کند
شعر کامل
حافظ
* به هر جنسی که می گیرند اخلاص و وفا خوب است
* پس از عمری گذر افتاده بر ما کاروانی را
شعر کامل
نظیری نیشابوری