مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2081

1. نعیم تو نه از آن است که سیر گردد جان

2. مرا به خوان تو باید هزار حلق و دهان

3. بیا که آب حیاتی و بنده مستسقی

4. نه بنده راست ملالت نه لطف راست کران

5. بیا که بحر معلق تویی و من ماهی

6. میان بحرم و این بحر را کی دید میان

7. ز بحر توست یکی قطره آب خاک آلود

8. که جان شده‌ست به پیش جماعتی بی‌جان

9. بیا بیا که تویی آفتاب و من ذره

10. به پیش شعله رویت چو ذره چرخ زنان


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* خبر دهید به صیاد ما که ما رفتیم
* به فکر صید دگر باشد و شکار دگر
شعر کامل
وحشی بافقی
* چه جای شکر و شکایت ز نقش نیک و بد است
* چو بر صحیفه هستی رقم نخواهد ماند
شعر کامل
حافظ
* ثواب روزه و حج قبول آن کس برد
* که خاک میکده عشق را زیارت کرد
شعر کامل
حافظ