مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2105

1. ساقی من خیزد بی‌گفت من

2. آرد آن باده وافر ثمن

3. حاجت نبود که بگویم بیار

4. بشنود آواز دلم بی‌دهن

5. هست تقاضاگر او لطف او

6. و آن کرم بی‌حد و خلق حسن

7. ماه برآید تو مگویش برآ

8. بر تو زند نور مگویش بزن

9. ای به گه بزم بهین عیش و نوش

10. وی به گه رزم مهین صف شکن

11. از پی هر گمره نیکو دلیل

12. وز پی محبوس چه‌ای خوش رسن

13. عالم همچون شب و تو همچو ماه

14. تو مثل شمعی و جان‌ها لگن

15. جان مثل ذره بود بی‌قرار

16. با تو شود ساکن نعم السکن


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* درویش مکن ناله ز شمشیر احبا
* کاین طایفه از کشته ستانند غرامت
شعر کامل
حافظ
* مزن چون نار در خون جگر جوش
* بهی خواهی چو به پشمینه میپوش
شعر کامل
عبید زاکانی
* زعفران رخ ما از حذر چشم بد است
* ما حریف چمن و لاله ستانیم همه
شعر کامل
مولوی