مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 22

1. چندان بنالم ناله‌ها چندان برآرم رنگ‌ها

2. تا برکنم از آینه هر منکری من زنگ‌ها

3. بر مرکب عشق تو دل می‌راند و این مرکبش

4. در هر قدم می‌بگذرد زان سوی جان فرسنگ‌ها

5. بنما تو لعل روشنت بر کوری هر ظلمتی

6. تا بر سر سنگین دلان از عرش بارد سنگ‌ها

7. با این چنین تابانیت دانی چرا منکر شدند

8. کاین دولت و اقبال را باشد از ایشان ننگ‌ها

9. گر نی که کورندی چنین آخر بدیدندی چنان

10. آن سو هزاران جان ز مه چون اختران آونگ‌ها

11. چون از نشاط نور تو کوران همی بینا شوند

12. تا از خوشی راه تو رهوار گردد لنگ‌ها

13. اما چو اندر راه تو ناگاه بیخود می‌شود

14. هر عقل زیرا رسته شد در سبزه زارت بنگ‌ها

15. زین رو همی‌بینم کسان نالان چو نی وز دل تهی

16. زین رو دو صد سرو روان خم شد ز غم چون چنگ‌ها

17. زین رو هزاران کاروان بشکسته شد از ره روان

18. زین ره بسی کشتی پر بشکسته شد بر گنگ‌ها

19. اشکستگان را جان‌ها بستست بر اومید تو

20. تا دانش بی‌حد تو پیدا کند فرهنگ‌ها

21. تا قهر را برهم زند آن لطف اندر لطف تو

22. تا صلح گیرد هر طرف تا محو گردد جنگ‌ها

23. تا جستنی نوعی دگر ره رفتنی طرزی دگر

24. پیدا شود در هر جگر در سلسله آهنگ‌ها

25. وز دعوت جذب خوشی آن شمس تبریزی شود

26. هر ذره انگیزنده‌ای هر موی چون سرهنگ‌ها


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* رندان سلامت می‌کنند جان را غلامت می‌کنند
* مستی ز جامت می‌کنند مستان سلامت می‌کنند
شعر کامل
مولوی
* با همه عطف دامنت آیدم از صبا عجب
* کز گذر تو خاک را مشک ختن نمی‌کند
شعر کامل
حافظ
* قصر فردوس که رضوانش به دربانی رفت
* منظری از چمن نزهت درویشان است
شعر کامل
حافظ