مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2231

1. می‌دوید از هر طرف در جست و جو

2. چشم پرخون تیغ در کف عشق او

3. دوش خفته خلق اندر خواب خوش

4. او به قصد جان عاشق سو به سو

5. گاه چون مه تافته بر بام‌ها

6. گاه چون باد صبا او کو به کو

7. ناگهان افکند طشت ما ز بام

8. پاسبانان درشده در گفت و گو

9. در میان کوی بانگ دزد خاست

10. او بزد زخمی و پنهان کرد رو

11. گرد او را پاسبانی درنیافت

12. کش زبون گشته‌ست چرخ تندخو

13. بر سر زخم آمد افلاطون عقل

14. کو نشان‌ها را بداند مو به مو

15. گفت دانستم که زخم دست کیست

16. کو است اصل فتنه‌های تو به تو

17. چونک زخم او است نبود چاره‌ای

18. آنچ او بشکافت نپذیرد رفو

19. از پی این زخم جان نو رسید

20. جان کهنه دست‌ها از خود بشو

21. عشق شمس الدین تبریزی است این

22. کو برون است از جهان رنگ و بو


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* موش با جاروب در سوراخ نتوانست رفت
* خواجه با چندین علایق چون به حق واصل شود؟
شعر کامل
صائب تبریزی
* تو بت چرا به معلم روی که بتگر چین
* به چین زلف تو آید به بتگری آموخت
شعر کامل
سعدی
* حلقه بر در نتوانم زدن از دست رقیبان
* این توانم که بیایم به محلت به گدایی
شعر کامل
سعدی