مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2260

1. طیب الله عیشکم لا وحش الله منکم

2. حق آن خال شاهدت رو به ما آر ای عمو

3. دست جعفر که ماند از او بر سر کوه پرسمو

4. شبه مهجور عاشق من وصال مصرم

5. دست او را دهان بدی شرح دادی از آن غم او

6. می‌کند شرح بی‌زبان یا ظریفون فافهموا

7. ما همان دست جعفریم فی انقطاع الا ارحموا

8. جنبشی که همی‌کنیم جمله قسری است فاعلموا

9. جنبش آنگه کند صدف که بود جفت جوهر او

10. بس که گفتن دراز شد ذاحدیث منمنم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بیاموزمت کیمیای سعادت
* ز همصحبت بد جدایی جدایی
شعر کامل
حافظ
* مرا پیری اگر چون مرده در کافور خواباند
* زکار عشق کی دست و دل من سرد می سازد؟
شعر کامل
صائب تبریزی
* جعد بنفشه بین ز نسیم سحرگهی
* همچون شکنج طره خوبان گرفته خم
شعر کامل
خواجوی کرمانی