مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2274

1. مررت بدر فی هواه بحار

2. راوه بدر و فی الدلال و حاروا

3. و شاهدت ماء شابه الروح فی الصفا

4. و یعشق ذاک الماء ما هو نار

5. و للعشق نور لیس للشمس مثله

6. فظل دلیل العاشقین و ساروا

7. عروس الهوی بدر تلالا فی الدجی

8. علیها دماء العاشقین خمار

9. ظللت من الدنیا علی طلب الهوی

10. اضاء لنا غیر الدیار دیار

11. فشاهدت رکبانا قریحا مطیهم

12. و کان لهم عند المسیر بدار

13. فقلت لهم فی ذاک قالوا لفی الهوی

14. لمن فر من هذا الدیار دمار

15. و ان شئت برهانا فسافر ببلده

16. یقال لها تبریز و هی مزار

17. فیشتم اهل العشق من ترباته

18. و للروح منها زخرف و سوار

19. تروح کلیل مظلم فی هوائه

20. و ترجع مسرورا و انت نهار


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* روز عید است و من امروز در آن تدبیرم
* که دهم حاصل سی‌روزه و ساغر گیرم
شعر کامل
حافظ
* تا به افسوس به پایان نرود عمر عزیز
* همه شب ذکر تو می‌رفت و مکرر می‌شد
شعر کامل
سعدی
* پا کشیدن مشکل است از خاک دامنگیر عشق
* هر که را چون سرو اینجا پای در گل ماندماند
شعر کامل
صائب تبریزی