مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 239

1. کرانی ندارد بیابان ما

2. قراری ندارد دل و جان ما

3. جهان در جهان نقش و صورت گرفت

4. کدامست از این نقش‌ها آن ما

5. چو در ره ببینی بریده سری

6. که غلطان رود سوی میدان ما

7. از او پرس از او پرس اسرار ما

8. کز او بشنوی سر پنهان ما

9. چه بودی که یک گوش پیدا شدی

10. حریف زبان‌های مرغان ما

11. چه بودی که یک مرغ پران شدی

12. برو طوق سر سلیمان ما

13. چه گویم چه دانم که این داستان

14. فزونست از حد و امکان ما

15. چگونه زنم دم که هر دم به دم

16. پریشانترست این پریشان ما

17. چه کبکان و بازان ستان می‌پرند

18. میان هوای کهستان ما

19. میان هوایی که هفتم هواست

20. که بر اوج آنست ایوان ما

21. از این داستان بگذر از من مپرس

22. که درهم شکستست دستان ما

23. صلاح الحق و دین نماید تو را

24. جمال شهنشاه و سلطان ما


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به سان‌ گوی کردم دل که دیدم آن صنم دارد
* زسنبل زلف چون چوگان و ازگل چهره چون میدان
شعر کامل
امیر معزی
* ای سکندر تا به کی حسرت خوری بر حال خضر؟
* عمر جاویدان او یک آب خوردن بیش نیست!
شعر کامل
صائب تبریزی
* شکنج زلف پریشان به دست باد مده
* مگو که خاطر عشاق گو پریشان باش
شعر کامل
حافظ