مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2474

1. ریگ ز آب سیر شد من نشدم زهی زهی

2. لایق خرکمان من نیست در این جهان زهی

3. بحر کمینه شربتم کوه کمینه لقمه‌ام

4. من چه نهنگم ای خدا بازگشا مرا رهی

5. تشنه‌تر از اجل منم دوزخ وار می‌تنم

6. هیچ رسد عجب مرا لقمه زفت فربهی

7. نیست نزار عشق را جز که وصال داروی

8. نیست دهان عشق را جز کف تو علف دهی

9. عقل به دام تو رسد هم سر و ریش گم کند

10. گر چه بود گران سری گر چه بود سبک جهی

11. صدق نهنده هم تویی در دل هر موحدی

12. نقش کننده هم تویی در دل هر مشبهی

13. نوح ز اوج موج تو گشته حریف تخته‌ای

14. روح ز بوی کوی تو مست و خراب و والهی

15. خامش باش و بازرو جانب قصر خامشان

16. باز به شهر عشق رو ای تو فکنده در دهی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* صبح خیزی و سلامت طلبی چون حافظ
* هر چه کردم همه از دولت قرآن کردم
شعر کامل
حافظ
* تیره روزان جهان را به چراغی دریاب
* تا پس از مرگ ترا شمع مزاری باشد
شعر کامل
صائب تبریزی
* هر چه نه پیوند یار بود بریدیم
* وان چه نه پیمان دوست بود شکستیم
شعر کامل
سعدی