مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2561

1. مسلمانان مسلمانان مرا جانی است سودایی

2. چو طوفان بر سرم بارد از این سودا ز بالایی

3. مسلمانان مسلمانان به هر روزی یکی شوری

4. به کوی لولیان افتد از آن لولی سرنایی

5. مسلمانان مسلمانان ز جان پرسید کای سابق

6. ورای طور اندیشه حریفان را چه می‌پایی

7. مسلمانان مسلمانان بشویید از دل من دست

8. کز این اندیشه دادم دل به دست موج دریایی

9. مسلمانان مسلمانان خبر آن کارفرما را

10. که سخت از کار رفتم من مرا کاری بفرمایی

11. مسلمانان مسلمانان امانت دست من گیرید

12. که مستم ره نمی‌دانم بدان معشوق زیبایی

13. مسلمانان مسلمانان به کوی او سپاریدم

14. بر آن خاکم بخسپانید زان خاک است بینایی

15. مسلمانان مسلمانان زبان پارسی گویم

16. که نبود شرط در جمعی شکر خوردن به تنهایی

17. بیا ای شمس تبریزی که بر دست این سخن بیزی

18. به غیر تو نمی‌باید تویی آنک همی‌بایی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* توانگرا دل درویش خود به دست آور
* که مخزن زر و گنج درم نخواهد ماند
شعر کامل
حافظ
* قسمت منصور از دار فنا خمیازه بود
* من کشیدم گوش تا گوش این کمان سخت را
شعر کامل
صائب تبریزی
* روزگاریست که سودای بتان دین من است
* غم این کار نشاط دل غمگین من است
شعر کامل
حافظ