مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2686

1. اگر یار مرا از من برآری

2. من او گشتم بگو با او چه داری

3. میان ما چو تو مویی نبینی

4. تو مانی در میان شرمساری

5. ببین عیب ار چه عاشق گشت رسوا

6. نباشد عار گر بحری است عاری

7. بیا ای دست اندر آب کرده

8. کلوخ خشک خواهی تا برآری

9. تو خواهی همچو ابر بازگونه

10. که باران از زمین بر چرخ باری

11. چو ناخن نیز نگذارد تو را عشق

12. روا باشد که آن سر را بخاری

13. قراری یابی آنگه بر لب عشق

14. چو ساکن گشته‌ای در بی‌قراری

15. مکن یاد کسی ای جان شیرین

16. که نشناسد خزان را از بهاری

17. نداند عطسه را زان لاغ دیگر

18. نداند شیر از روبه عیاری

19. بگفتم ای ونک غوطی بخوردم

20. در آن موج لطیف شهریاری

21. شدم از کار من از شمس تبریز

22. بیا در کار گر تو مرد کاری


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* رقیب گفت برین در چه می‌کنی شب و روز؟
* چه می‌کنم؟ دل گم کرده باز می‌جویم
شعر کامل
سعدی
* پیوسته درین باغ، دلم چون گل رعنا
* رویی به بهار و رخ دیگر به خزان داشت
شعر کامل
صائب تبریزی
* کسی که دست به زلف دراز او دارد
* چرا به دامن این عمر مختصر چسبد؟
شعر کامل
صائب تبریزی