مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2741

1. ای آنک تو خواب ما ببستی

2. رفتی و به گوشه‌ای نشستی

3. ای زنده کننده هر دلی را

4. آخر به جفا دلم شکستی

5. ای دل چو به دام او فتادی

6. از بند هزار دام رستی

7. رستی ز خمار هر دو عالم

8. تا حشر ز دام دوست مستی

9. با پر بلی بلند می‌پر

10. چون محرم گلشن الستی

11. رو بر سر خم آسمان صاف

12. تا درد بدی بدی به پستی

13. دولت همه سوی نیستی بود

14. می‌جوید ابلهش ز هستی

15. گیرم که جمال دوست دیدی

16. از چشم ویش ندیده استی

17. ای یوسف عشق رو نمودی

18. دست دو هزار مست خستی

19. خامش که ز بحر بی‌نصیبی

20. تا بسته نقش‌های شستی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ای که گفتی هیچ مشکل چون فراق یار نیست
* گر امید وصل باشد همچنان دشوار نیست
شعر کامل
سعدی
* قدم زنند بزرگان دین و دم نزنند
* که از میان تهی بانگ می‌کند خشخاش
شعر کامل
سعدی
* مریض عشق به کوی تو تا غبار نشد
* ز ضعف تن نتوانست کز زمین خیزد
شعر کامل
جامی