مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2890

1. سخن تلخ مگو ای لب تو حلوایی

2. سر فروکن به کرم ای که بر این بالایی

3. هر چه گویی تو اگر تلخ و اگر شور خوش است

4. گوهر دیده و دل جانی و جان افزایی

5. نه به بالا نه به زیری و نه جان در جهت است

6. شش جهت را چه کنم در دل خون پالایی

7. سر فروکن که از آن روز که رویت دیدم

8. دل و جان مست شد و عقل و خرد سودایی

9. هر کی او عاشق جسم است ز جان محروم است

10. تلخ آید شکر اندر دهن صفرایی

11. ای که خورشید تو را سجده کند هر شامی

12. کی بود کز دل خورشید به بیرون آیی

13. آفتابی که ز هر ذره طلوعی داری

14. کوه‌ها را جهت ذره شدن می‌سایی

15. چه لطیفی و ز آغاز چنان جباری

16. چه نهانی و عجب این که در این غوغایی

17. گر خطا گفتم و مقلوب و پراکنده مگیر

18. ور بگیری تو مرا بخت نوم افزایی

19. صورت عشق تویی صورت ما سایه تو

20. یک دمم زشت کنی باز توام آرایی

21. می‌نماید که مگر دوش به خوابت دیدم

22. که من امروز ندارم به جهان گنجایی

23. ساربانا بمخوابان شتر این منزل نیست

24. همرهان پیش شدستند که را می‌پایی

25. هین خمش کن که ز دم آتش دل شعله زند

26. شعله دم می‌زند این دم تو چه می‌فرمایی

27. شمس تبریز چو در شمس فلک درتابد

28. تابش روز شود از وی نابینایی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* فقر ظاهر مبین که حافظ را
* سینه گنجینه محبت اوست
شعر کامل
حافظ
* یاری اندر کس نمی‌بینیم یاران را چه شد
* دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد
شعر کامل
حافظ
* کنون کوه و بیابانرا نبات از عودتر باشد
* کنون شاخ درختانرا لباس از پرنیان باشد
شعر کامل
فرخی سیستانی