مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2904

1. عاقبت از عاشقان بگریختی

2. وز مصاف ای پهلوان بگریختی

3. سوی شیران حمله بردی همچو شیر

4. همچو روبه از میان بگریختی

5. قصد بام آسمان می‌داشتی

6. از میان نردبان بگریختی

7. تو چگونه دارویی هر درد را

8. کز صداع این و آن بگریختی

9. پس روی انبیا چون می‌کنی

10. چون ز تهدید خسان بگریختی

11. مرده رنگی و نداری زندگی

12. مرده باشی چون ز جان بگریختی

13. دستمزد شادمانی صبر توست

14. رو که وقت امتحان بگریختی

15. صبر می‌کن در حصار غم کنون

16. چون ز بانگ پاسبان بگریختی

17. کی ببینی چشم تیرانداز را

18. چون ز تیر خرکمان بگریختی

19. زخم تیغ و تیر چون خواهی کشید

20. چون تو از زخم زبان بگریختی

21. رو خمش کن بی‌نشانی خامشی است

22. پس چرا سوی نشان بگریختی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چو غنچه نکهت خود از صبا دریغ مدار
* ز آشنا سخن آشنا دریغ مدار
شعر کامل
صائب تبریزی
* ثواب روزه و حج قبول آن کس برد
* که خاک میکده عشق را زیارت کرد
شعر کامل
حافظ
* شقایق سنگ را بتخانه کرده
* صبا جعد چمن را شانه کرده
شعر کامل
نظامی