مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2933

1. ای آنک امام عشقی تکبیر کن که مستی

2. دو دست را برافشان بیزار شو ز هستی

3. موقوف وقت بودی تعجیل می‌نمودی

4. وقت نماز آمد برجه چرا نشستی

5. بر بوی قبله حق صد قبله می‌تراشی

6. بر بوی عشق آن بت صد بت همی‌پرستی

7. بالاترک پر ای جان ای جان بنده فرمان

8. که مه بود به بالا سایه بود به پستی

9. همچون گدای هر در بر هر دری مزن سر

10. حلقه در فلک زن زیرا درازدستی

11. سغراق آسمانت چون کرد آن چنانت

12. بیگانه شو ز عالم کز خویش هم برستی

13. می‌گویمت که چونی هرگز کسی بگوید

14. با جان بی‌چگونه چونی چگونه استی

15. امشب خراب و مستی فردا شود ببینی

16. چه خیک‌ها دریدی چه شیشه‌ها شکستی

17. هر شیشه که شکستم بر تو توکلستم

18. که صد هزار گونه اشکسته را تو بستی

19. ای نقش بند پنهان کاندر درونه ای جان

20. داری هزار صورت جز ماه و جز مهستی

21. صد حلق را گشودی گر حلقه‌ای ربودی

22. صد جان و دل بدادی گر سینه‌ای بخستی

23. دیوانه گشته‌ام من هر چه از جنون بگویم

24. زودتر بلی بلی گو گر محرم الستی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* سر خم چو برگشایی دو هزار مست تشنه
* قدح و کدو بیارند که مرا ده و مرا ده
شعر کامل
مولوی
* رفیقان چنان عهد صحبت شکستند
* که گویی نبوده‌ست خود آشنایی
شعر کامل
حافظ
* نقد حیرتخانهٔ هستی صدایی بیش نیست
* ای عدم نامی به دست آورده‌ای موجود باش
شعر کامل
بیدل دهلوی