مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2942

1. اندر مصاف ما را در پیش رو سپر نی

2. و اندر سماع ما را از نای و دف خبر نی

3. ما خود فنای عشقش ما خاک پای عشقش

4. عشقیم توی بر تو عشقیم کل دگر نی

5. خود را چو درنوردیم ما جمله عشق گردیم

6. سرمه چو سوده گردد جز مایه نظر نی

7. هر جسم کو عرض شد جان و دل غرض شد

8. بگداز کز مرض‌ها ز افسردگی بتر نی

9. از حرص آن گدازش وز عشق آن نوازش

10. باری جگر درونم خون شد مرا جگر نی

11. صدپاره شد دل من و آواره شد دل من

12. امروز اگر بجویی در من ز دل اثر نی

13. در قرص مه نگه کن هر روز می‌گدازد

14. تا در محاق گویی کاندر فلک قمر نی

15. لاغرتری آن مه از قرب شمس باشد

16. در بعد زفت باشد لیکن چنان هنر نی

17. شاها ز بهر جان‌ها زهره فرست مطرب

18. کفو سماع جان‌ها این نای و دف تر نی

19. نی نی که زهره چه بود چون شمس عاجز آمد

20. درخورد این حراره در هیچ چنگ و خور نی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* شاه و گدا به دیده دریادلان یکی است
* پوشیده است پست و بلند زمین در آب
شعر کامل
صائب تبریزی
* هر گه که نظر بر گل رویت فکنم
* خواهم که چو نرگس مژه بر هم نزنم
شعر کامل
سعدی
* چه خوش صید دلم کردی بنازم چشم مستت را
* که کس مرغان وحشی را از این خوشتر نمی‌گیرد
شعر کامل
حافظ