مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 3013

1. یار در آخرزمان کرد طرب سازیی

2. باطن او جد جد ظاهر او بازیی

3. جمله عشاق را یار بدین علم کشت

4. تا نکند هان و هان جهل تو طنازیی

5. در حرکت باش ازانک آب روان نفسرد

6. کز حرکت یافت عشق سر سراندازیی

7. جنبش جان کی کند صورت گرمابه‌ای

8. صف شکنی کی کند اسب گدا غازیی

9. طبل غزا کوفتند این دم پیدا شود

10. جنبش پالانیی از فرس تازیی

11. می‌زن و می‌خور چو شیر تا به شهادت رسی

12. تا بزنی گردن کافر ابخازیی

13. بازی شیران مصاف بازی روبه گریز

14. روبه با شیر حق کی کند انبازیی

15. گرم روان از کجا تیره دلان از کجا

16. مروزیی اوفتاد در ره با رازیی

17. عشق عجب غازییست زنده شود زو شهید

18. سر بنه ای جان پاک پیش چنین غازیی

19. چرخ تن دل سیاه پر شود از نور ماه

20. گر بکند قلب تو قالب پردازیی

21. مطرب و سرنا و دف باده برآورده کف

22. هر نفسی زان لطف آرد غمازیی

23. ای خنک آن جان پاک کز سر میدان خاک

24. گیرد زین قلبگاه قالب پردازیی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چرخ را آرامگاه عافیت پنداشتم
* آشیان کردم تصور ،خانه صیاد را
شعر کامل
صائب تبریزی
* آن مه طوبی خرام گر بچمن بگذرد
* سرو خرامان برد قامت او را نماز
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* دیگر به کجا می‌رود این سرو خرامان
* چندین دل صاحب نظرش دست به دامان
شعر کامل
سعدی