مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 3059

1. چه باک دارد عاشق ز ننگ و بدنامی

2. که عشق سلطنت است و کمال و خودکامی

3. پلنگ عشق چه ترسد ز رنگ و بوی جهان

4. نهنگ فقر چه ترسد ز دوزخ آشامی

5. چگونه باشد عاشق ز مستی آن می

6. که جام نیز ز تیزیش گم کند جامی

7. چه جای خاک که بر کوه جرعه‌ای برریخت

8. هزار عربده آورد و شورش و خامی

9. تو جام عشق چه دانی چه شیشه دل باشی

10. تو دام عشق چه دانی چو مرغ این دامی

11. ز صاف بحر نگویم اگر کفش بینی

12. مثال زیبق بر هیچ کف نیارامی

13. ملول و تیره شدی مر صفاش را چه گنه

14. نبات را چه جنایت چو سرکه آشامی

15. که خاک بر سر سرکا و مرد سرکه فروش

16. که شهد صاف ننوشد ز تیره ایامی

17. به من نگر که در این بزم کمترین عامم

18. ز بیخودی نشناسم ز خاص تا عامی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* عیبجو دلدادگان را سرزنش ها میکند
* وای اگر با او کند دل آنچه با ما میکند
شعر کامل
رهی معیری
* صد حرف غم نوشتم در دل چو نامه و انرا
* خواهم فگند سویش همراهِ تیر آهی
شعر کامل
جامی
* ما قصهٔ سکندر و دارا نخوانده‌ایم
* از ما به جز حکایت مهر و وفا مپرس
شعر کامل
حافظ