مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 3185

1. عزیزی و کریم و لطف داری

2. ولیکن دور شو، چون هوشیاری

3. نشاید عاشقان را یار هشیار

4. ز هشیاران نیاید هیچ یاری

5. مرا یکدم چو ساقی کم دهد می

6. بگیرم دامن او را به زاری

7. صراحی‌وار خون گریم به پیشش

8. بجوشم همچو می در بی‌قراری

9. که از اندیشه بیزارم، بده می

10. مرا تا کی به اندیشه سپاری؟!

11. چه حیله سازم ای ساقی؟! چه حیله؟!

12. که حیله آفرین و حیله‌کاری

13. به حجت هر دمم بیرون فرستی

14. که بس باغیرتی و تنگ باری

15. برون و اندرون و جام و می نیست

16. ولیکن در سخن اینست جاری

17. قفی یا ناقتی هذا مناخ

18. ولا تسرین من هذاالدیار

19. فدیت‌العشق ما احلی هواه

20. تقطع فی هواه اختیاری

21. فلا تشغلنی یا ساقی بلهو

22. واسکرنی بکاسات کبار

23. ایا بدرالتمام اطلع علینا

24. بحق العشق اسمع، لاتمار

25. وخلصنی من‌الدنیا واسکر

26. فلا ادری یمینی من یساری


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* آه از آن نرگس جادو که چه بازی انگیخت
* آه از آن مست که با مردم هشیار چه کرد
شعر کامل
حافظ
* نقش لب تو از شکر و پسته بسته‌اند
* زلف و رخت ز نسترن و لاله رسته‌اند
شعر کامل
اوحدی
* بهار عمر خواه ای دل وگرنه این چمن هر سال
* چو نسرین صد گل آرد بار و چون بلبل هزار آرد
شعر کامل
حافظ