مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 352

1. چو با ما یار ما امروز جفتست

2. بگویم آنچ هرگز کس نگفته‌ست

3. همه مستند این جا محرمانند

4. میندیش از کسی غماز خفته‌ست

5. خزان خفت و بهاران گشت بیدار

6. نمی‌بینی درخت و گل شکفته‌ست

7. اگر یک روز باقی باشد از دی

8. زمین لب بسته است و گل نهفته‌ست

9. هلا در خواب کن اوباش تن را

10. که گوهرهای جانی جمله سفته‌ست

11. خمش کن زردهی زان در نیابی

12. وگر محرم شوی بستان که مفتست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چنین پرشور از ان کان ملاحت گر جهان گردد
* رگ تلخی درین بستان به بادامی نمی ماند
شعر کامل
صائب تبریزی
* کجا روم که بمیرم بر آستان امید
* اگر به دامن وصلت نمی‌رسد دستم
شعر کامل
سعدی
* خون ما افتادگان را کی توان پامال کرد؟
* خونبهای شبنم از خورشید می گیریم ما
شعر کامل
صائب تبریزی