مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 493

1. تو مردی و نظرت در جهان جان نگریست

2. چو باز زنده شدی زین سپس بدانی زیست

3. هر آن کسی که چو ادریس مرد و بازآمد

4. مدرس ملکوتست و بر غیوب حفیست

5. بیا بگو به کدامین ره از جهان رفتی

6. و زان طرف به کدامین ره آمدی که خفیست

7. رهی که جمله جان‌ها به هر شبی بپرند

8. که شهر شهر قفس‌ها به شب ز مرغ تهیست

9. چو مرغ پای ببسته‌ست دور می‌نپرد

10. به چرخ می‌نرسد وز دوار او عجمیست

11. علاقه را چو ببرد به مرگ و بازپرد

12. حقیقت و سر هر چیز را ببیند چیست

13. خموش باش که پرست عالم خمشی

14. مکوب طبل مقالت که گفت طبل تهیست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* نباید روشنی بردن به شب زین پس که بی آتش
* ز لاله دشت پر شمعست و از گل باغ پر شعله
شعر کامل
فرخی سیستانی
* قیامتست سفر کردن از دیار حبیب
* مرا همیشه قضا را قیامتست نصیب
شعر کامل
سعدی
* این جهان کوهست و فعل ما ندا
* سوی ما آید نداها را صدا
شعر کامل
مولوی