مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 579

1. دگرباره سر مستان ز مستی در سجود آمد

2. مگر آن مطرب جان‌ها ز پرده در سرود آمد

3. سراندازان و جانبازان دگرباره بشوریدند

4. وجود اندر فنا رفت و فنا اندر وجود آمد

5. دگرباره جهان پر شد ز بانگ صور اسرافیل

6. امین غیب پیدا شد که جان را زاد و بود آمد

7. ببین اجزای خاکی را که جان تازه پذرفتند

8. همه خاکیش پاکی شد زیان‌ها جمله سود آمد

9. ندارد رنگ آن عالم ولیک از تابه دیده

10. چو نور از جان رنگ آمیز این سرخ و کبود آمد

11. نصیب تن از این رنگست نصیب جان از این لذت

12. ازیرا ز آتش مطبخ نصیب دیگ دود آمد

13. بسوز ای دل که تا خامی نیاید بوی دل از تو

14. کجا دیدی که بی‌آتش کسی را بوی عود آمد

15. همیشه بوی با عودست نه رفت از عود و نه آمد

16. یکی گوید که دیر آمد یکی گوید که زود آمد

17. ز صف نگریخت شاهنشه ولی خود و زره پرده‌ست

18. حجاب روی چون ماهش ز زخم خلق خود آمد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* با همه مشک‌فشانی نتواند سنبل
* که خم زلف تو را بیند و تابی نزند
شعر کامل
هلالی جغتایی
* آشنایی نه غریب است که دلسوز من است
* چون من از خویش برفتم دل بیگانه بسوخت
شعر کامل
حافظ
* شبنم ز باغبان نکشد منت وصال
* معشوق در کنار بود پاک دیده را
شعر کامل
صائب تبریزی