مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 630

1. گر دیو و پری حارس باتیغ و سپر باشد

2. چون حکم خدا آید آن زیر و زبر باشد

3. بر هر چه امیدستت کی گیرد او دستت

4. بر شکل عصا آید وان مار دوسر باشد

5. وان غصه که می‌گویی آن چاره نکردم دی

6. هر چاره که پنداری آن نیز غرر باشد

7. خودکرده شمر آن را چه خیزد از آن سودا

8. اندر پی صد چون آن صد دام دگر باشد

9. آن چاره همی‌کردم آن مات نمی‌آمد

10. آن چاره لنگت را آخر چه اثر باشد

11. از مات تو قوتی کن یاقوت شو او را تو

12. تا او تو شوی تو او این حصن و مفر باشد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گر روز حشر پرده ز رویش برافکنند
* ایزد به روی بنده نیارد گناه را
شعر کامل
نظیری نیشابوری
* ناصح از بیهودگی آبروی خویش برد
* بوی خون آید ز افغان مرغ بی هنگام را
شعر کامل
صائب تبریزی
* هر دم از روی تو نقشی زندم راه خیال
* با که گویم که در این پرده چه‌ها می‌بینم
شعر کامل
حافظ