مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 77

1. آب حیوان باید مر روح فزایی را

2. ماهی همه جان باید دریای خدایی را

3. ویرانه آب و گل چون مسکن بوم آمد

4. این عرصه کجا شاید پرواز همایی را

5. صد چشم شود حیران در تابش این دولت

6. تو گوش مکش این سو هر کور عصایی را

7. گر نقد درستی تو چون مست و قراضه ستی

8. آخر تو چه پنداری این گنج عطایی را

9. دلتنگ همی‌دانند کان جای که انصافست

10. صد دل به فدا باید آن جان بقایی را

11. دل نیست کم از آهن آهن نه که می‌داند

12. آن سنگ که پیدا شد پولادربایی را

13. عقل از پی عشق آمد در عالم خاک ار نی

14. عقلی بنمی باید بی‌عهد و وفایی را

15. خورشید حقایق‌ها شمس الحق تبریز است

16. دل روی زمین بوسد آن جان سمایی را


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* این که پیرانه سرم صحبت یوسف بنواخت
* اجر صبریست که در کلبه احزان کردم
شعر کامل
حافظ
* می‌دهد هر کسش افسونی و معلوم نشد
* که دل نازک او مایل افسانه کیست
شعر کامل
حافظ
* چه کنی دنیا بی‌دین و خرد زیرا
* خوش نباشد نان بی‌زیره و آویشن
شعر کامل
ناصرخسرو