مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 957

1. هزار جان مقدس فدای روی تو باد

2. که در جهان چو تو خوبی کسی ندید و نزاد

3. هزار رحمت دیگر نثار آن عاشق

4. که او به دام هوای چو تو شهی افتاد

5. ز صورت تو حکایت کنند یا ز صفت

6. که هر یکی ز یکی خوشترست زهی بنیاد

7. دلم هزار گره داشت همچو رشته سحر

8. ز سحر چشم خوشت آن همه گره بگشاد

9. بلندبین ز تو گشتست هر دو دیده عشق

10. ببین تو قوت شاگرد و حکمت استاد

11. نشسته‌ایم دل و عشق و کالبد پیشت

12. یکی خراب و یکی مست وان دگر دلشاد

13. به حکم تست بخندانی و بگریانی

14. همه چو شاخ درختیم و عشق تو چون باد

15. به باد زرد شویم و به باد سبز شویم

16. تو راست جمله ولایت تو راست جمله مراد

17. کلوخ و سنگ چه داند بهار جز اثری

18. بهار را ز چمن پرس و سنبل و شمشاد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* رازی که سر به مهر ادب بود عمرها
* آخر ز کاسه سر منصور شد بلند
شعر کامل
صائب تبریزی
* حدیث روضه نگویم گل بهشت نبویم
* جمال حور نجویم دوان به سوی تو باشم
شعر کامل
سعدی
* ز بس که مهر تو با این و آن یقین دارم
* به دوستی تو با کائنات کین دارم
شعر کامل
محتشم کاشانی