مولوی_دیوانرباعی ها (فهرست)

رباعی شمارهٔ 418

1. من زان جانم که جانها را جانست

2. من زان شهرم که شهر بی‌شهرانست

3. راه آن شهر راه بی‌پایانست

4. رو بی‌سر و پا شو که سر و پا آنست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* عشق پیری است که ساغر زده‌ایم از کف او
* عقل طفلی است که دانا شده در مکتب ما
شعر کامل
فروغی بسطامی
* می شوند از سرد مهری دوستان از هم جدا
* برگها را می کند باد خزان از هم جدا
شعر کامل
صائب تبریزی
* تا نه تصور کنی که بی تو صبوریم
* گر نفسی می‌زنیم بازپسین است
شعر کامل
سعدی