مولوی_مثنوی معنویدفتر پنجم (فهرست)

شماره 38 - قال النبی علیه‌السلام ارحموا ثلاثا عزیز قوم ذل و غنی قوم افتقر و عالما یلعب به الجهال

1. گفت پیغامبر که رحم آرید بر

2. جان من کان غنیا فافتقر

3. والذی کان عزیزا فاحتقر

4. او صفیا عالما بین المضر

5. گفت پیغامبر که با این سه گروه

6. رحم آرید ار ز سنگید و ز کوه

7. آنک او بعد از رئیسی خوار شد

8. وآن توانگر هم که بی‌دینار شد

9. وآن سوم آن عالمی که اندر جهان

10. مبتلی گردد میان ابلهان

11. زانک از عزت به خواری آمدن

12. هم‌چو قطع عضو باشد از بدن

13. عضو گردد مرده کز تن وا برید

14. نو بریده جنبد اما نی مدید

15. هر که از جام الست او خورد پار

16. هستش امسال آفت رنج و خمار

17. وآنک چون سگ ز اصل کهدانی بود

18. کی مرورا حرص سلطانی بود

19. توبه او جوید که کردست او گناه

20. آه او گوید که گم کردست راه


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ز شیرینی عتاب او شکرخندست پنداری
* زبان در کام او بادام در قندست پنداری
شعر کامل
صائب تبریزی
* سعدی از جور فراقت همه روز این می‌گفت
* عهد بشکستی و من بر سر پیمان بودم
شعر کامل
سعدی
* چنین است کردار گردون پیر
* گهی چون کمانست و گاهی چو تیر
شعر کامل
فردوسی