مولوی_مثنوی معنویدفتر ششم (فهرست)

شماره 55 - دعوی کردن ترک و گرو بستن او کی درزی از من چیزی نتواند بردن

1. گفت خیاطیست نامش پور شش

2. اندرین چستی و دزدی خلق‌کش

3. گفت من ضامن که با صد اضطراب

4. او نیارد برد پیشم رشته‌تاب

5. پس بگفتندش که از تو چست‌تر

6. مات او گشتند در دعوی مپر

7. رو به عقل خود چنین غره مباش

8. که شوی یاوه تو در تزویرهاش

9. گرم‌تر شد ترک و بست آنجا گرو

10. که نیارد برد نی کهنه نی نو

11. مطمعانش گرم‌تر کردند زود

12. او گرو بست و رهان را بر گشود

13. که گرو این مرکب تازی من

14. بدهم ار دزدد قماشم او به فن

15. ور نتواند برد اسپی از شما

16. وا ستانم بهر رهن مبتدا

17. ترک را آن شب نبرد از غصه خواب

18. با خیال دزد می‌کرد او حراب

19. بامدادان اطلسی زد در بغل

20. شد به بازار و دکان آن دغل

21. پس سلامش کرد گرم و اوستاد

22. جست از جا لب به ترحیبش گشاد

23. گرم پرسیدش ز حد ترک بیش

24. تا فکند اندر دل او مهر خویش

25. چون بدید از وی نوای بلبلی

26. پیشش افکند اطلس استنبلی

27. که ببر این را قبای روز جنگ

28. زیر نافم واسع و بالاش تنگ

29. تنگ بالا بهر جسم‌آرای را

30. زیر واسع تا نگیرد پای را

31. گفت صد خدمت کنم ای ذو وداد

32. در قبولش دست بر دیده نهاد

33. پس بپیمود و بدید او روی کار

34. بعد از آن بگشاد لب را در فشار

35. از حکایتهای میران دگر

36. وز کرمها و عطاء آن نفر

37. وز بخیلان و ز تحشیراتشان

38. از برای خنده هم داد او نشان

39. هم‌چو آتش کرد مقراضی برون

40. می‌برید و لب پر افسانه و فسون


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت
* که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت
شعر کامل
حافظ
* ستم از غمزه میاموز که در مذهب عشق
* هر عمل اجری و هر کرده جزایی دارد
شعر کامل
حافظ
* نبیند چو تو نیز گردان سپهر
* به رزم و به بزم و به رای و به چهر
شعر کامل
فردوسی