ملا هادی سبزواری_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 118

1. نقش دیوان قضا آیتی از دفتر عشق

2. آسمان بی سر و پائی بود از کشور عشق

3. نه همین سینه بر آتش زدهٔ اوست خلیل

4. که بهرگوشه بسی سوخته از آذر عشق

5. شرر سینهٔ ما گر چه گرفتی آفاق

6. با همه سوز بود اخگری از مجمر عشق

7. آب حیوان که خضر زندهٔ جاویداز اواست

8. هست یکقطره ای از چشمهٔ جانپرور عشق

9. میزند قهقهه بر مسند جمشید کسی

10. کوشد از خاک نشینان گدای در عشق

11. میرساند به مقامی که خدایش داند

12. بیخودی را که گذارند بسر افسر عشق

13. مظهر عشق نه تنهاست مقامات ظهور

14. کانچه در ممکن غیب است بود محضر عشق

15. طایر عشق همافر همایون بال است

16. قاف تا قاف وجود است بزیر پرعشق

17. هرچه او معبر هستی است بود معدن عشق

18. هرچه او مظهر حسن است بود مصدر عشق

19. عشق ساری است خدارا چو حقیقت نگری

20. نیست انجامش و هم نیستی آمد سرعشق

21. نشود هم به دم صبح قیامت هشیار

22. هرکه زد از کف ساقی ازل ساغر عشق

23. او بود دایره و مرکز او محور عشق

24. تاج اسرار علی قطب مدار عشق است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* هوای دامن صحراست لیلی را مگر در سر؟
* که دل در سینه می لرزد چو برگ بید مجنون را
شعر کامل
صائب تبریزی
* روزها رفت که دست من مسکین نگرفت
* زلف شمشادقدی ساعد سیم اندامی
شعر کامل
حافظ
* بدین صفت که ز هر سو کشیده‌ای صف مژگان
* تو یک سوار توانی زدن به قلب سپاهی
شعر کامل
فروغی بسطامی