ناصرخسرو_دیوانقصیده ها (فهرست)

قصیدهٔ شمارهٔ 71

1. ای خواجه جهان حیل بسی داند

2. وز غدر همی به جادوی ماند

3. گر تو به مثل به ابر بر باشی

4. زانجات به حیله‌ها فرو خواند

5. تا هر چه بداد مر تو را، خوش خوش

6. از تو به دروغ و مکر بستاند

7. خوبی و جوانی و توانائی

8. زین شهره درخت تو بیوشاند

9. تا از همه زیب و قوت و خوبی

10. یک روز چو من تهیت بنشاند

11. وان را که همی ازو بخندیدی

12. فردا ز تو بی‌گمان بخنداند

13. بنشین و مرو اگر تو را گیتی

14. خواهد که به چوب این خران راند

15. هرگز به دروغ این فرومایه

16. جز جاهل و غمر گربه کی شاند؟

17. داناست کسی که رو از این جادو

18. در پردهٔ دین حق بپوشاند

19. وز عمر به دست طاعت یزدان

20. خوش خوش ببرد هر آنچه بتواند

21. وز دام جهان جهان جهان باشد

22. چون عادت شوم او همی داند

23. کین سفله جهان به گرد آن گردد

24. کو روی ز روی او بگرداند

25. از حجت اگر تو پند بپذیری

26. از قهر تو این جهان فرو ماند

27. جز مؤذن حق به وقت قد قامت

28. از جای جنوة بر نجنداند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* عشق ورزیدم و عقلم به ملامت برخاست
* کان که عاشق شد از او حکم سلامت برخاست
شعر کامل
سعدی
* هزار نعره ز بالای آسمان آمد
* تو تن زنی و نجویی که این فغان ز کجا
شعر کامل
مولوی
* وفا خار ره است، ارنه برای آشیان ما
* به هر گلشن که باشد، مشت خاری می شود پیدا
شعر کامل
صائب تبریزی