ناصرخسروسفرنامه (فهرست)

بخش 7 - قزوین، رییس علوی آن و صنعت کفشگری در قزوین

پنجم محرم سنه ثمان و ثلثین و اربعمائه دهم مرداد ماه سنه خمس عشر و اربعمائه از تاریخ فرس به جانب قزوین روانه شدم و به دیه قوهه رسیدم.

قحط بود و آن جا یک من نان جو به دو درهم می‌دادند. از آن جا برفتم، نهم محرم به قزوین رسیدم. باغستان بسیار داشت بی دیوار و خار و هیچ چیز که مانع شود در رفتن راه نبود.

و قزوین را شهری نیکو دیدم باروی حصین و کنگره بر آن نهاده و بازارها خوب الا آنکه آب در وی اندک بود در کاریز به زیرزمین.

و رییس آن شهر مردی علوی بود و از همه صناع‌ها که در آن شهر بود کفشگر بیش تر بود.


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ترک هواست، کشتی دریای معرفت
* عارف به ذات شو نه به دلق قلندری
شعر کامل
سعدی
* به اندک فرصتی تاک از درختان گشت رعناتر
* نگردد زیردست آن کس که از اهل کرم باشد
شعر کامل
صائب تبریزی
* عاشقی پیداست از زاری دل
* نیست بیماری چو بیماری دل
شعر کامل
مولوی