نزاری قهستانیدستورنامه (فهرست)

شمارهٔ 30 - حکایت

1. سرآشفته ای مستِ خود رای بود

2. که در کشمرش پیش از این جای بود

3. سحرخواره ای شب نشین روز مست

4. می و مطربی را شده زیر دست

5. مُدام او ز آتش غذا ساخته

6. ز آب منی خود بپرداخته

7. نمیخورد بی چاره از هر ابا

8. بود کم تر از چمچمه ای شوربا

9. نه شربت چشیدی نه خوردی طعام

10. سراسیمه بودی مدام از مدام

11. شبی در برش آن سزای هجا

12. نفس منقطع شد ازو بر فجا

13. برآورد مطرب غریو و غرنگ

14. که راه نفس شد برین ترک تنگ

15. دویدند یاران او بر سرش

16. فروبسته دیدند دم در برش

17. رئیس ده و کدخدایان به هم

18. هراسان که گردند از آن متّهم

19. جگرگاه بی چاره بگشافتند

20. جگر، پوده و دل، سیه یافتند

21. چنین چند کس دیده ام کز شراب

22. فرورفت ناگه خراب و یباب


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گیاه مهر بروید ز خاک منزل تو
* که من ز دیده برو آب مهر می‌بارم
شعر کامل
اوحدی
* به ذكر من خط نسیان کشیده ای امّا
* به فكر غير ز دستت قلم نمی افتد
شعر کامل
نظیری نیشابوری
* از توکل در حنا مگذار دست سعی را
* قفل روزی گر کلیدی دارد ابرام است وبس
شعر کامل
صائب تبریزی