نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 1223

1. یا رب آن ماه است یا خورشید یا بُت یا پری

2. راستی را خوش جگر سوزی و چابک منظری

3. سرو خوانم قامتت را یا صنوبر یا خدنگ

4. زهره گویم جبهه ات را یا سهیل ار مشتری

5. مادرت گر آدمی بوده ست بی هیچ اشتباه

6. پس پری را بر تو افتاده ست مهرِ مادری

7. کس بدین صورت نمی دانم که در آفاق هست

8. احسن الله تا چه نقش است این زهی صنعت گری

9. گر به چین بگذشتیی صورتپرستان مجتمع

10. توبه کردندی به اخلاص از بتان آزری

11. با چنین شکل و شمایل بس چنین بی چاره را

12. کرده باشی هم به جان نومید و هم از دل بری

13. من به حیرت مانده از چشمانِ شوخت وز دماغ

14. خود تو سر بر می نیاری و به من در ننگری

15. از که خواهم داد و فریاد از که دارم گر قضا

16. با تو افتاده ست و تو هم خصمی و هم داوری

17. بارها گفتم نزاری را نظر کاری مکن

18. هیچ درمان نیست گو جان می کن و خون می گری

19. دل ببرد و دین بخواهد بردن این ترک الغیاث

20. دست گیرا تا چه خواهی کرد هان ای تنگری


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به جانب سفر آن تُرک تندخو رفتست
* خبر دهید مرا کز کدام سو رفتست
شعر کامل
جامی
* حافظ دوام وصل میسر نمی‌شود
* شاهان کم التفات به حال گدا کنند
شعر کامل
حافظ
* دل منزل تست ورنه روزی صدبار
* در پیش تو چون سپند می‌سوختمی
شعر کامل
ابوسعید ابوالخیر